جدول جو
جدول جو

معنی جام باز - جستجوی لغت در جدول جو

جام باز
کاسه گردان، حقه باز، متقلب
تصویری از جام باز
تصویر جام باز
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از جان باز
تصویر جان باز
کسی که جان خود را فدا کندکسی که جان خویش را در معرض خطر اندازد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جان باز
تصویر جان باز
کسی که جان خود را فدا کند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از جای باش
تصویر جای باش
آهل
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از پای باز
تصویر پای باز
رقاص، پاکوب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جاجم باف
تصویر جاجم باف
بافنده جاجیم آنکه جاجیم سازد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جام دار
تصویر جام دار
ساقی، پیاله دهنده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جان بوز
تصویر جان بوز
خانه و حفاظ جان پناه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جان بازی
تصویر جان بازی
عمل جان باز فدا کردن جان خود فداکاری، دلیری مردانگی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جامه ساز
تصویر جامه ساز
خیاط
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جای باش
تصویر جای باش
محل اقامت، خانه سرا منزل
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جره باز
تصویر جره باز
باز سفید و چست و چالاک و شکاری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از چشم باز
تصویر چشم باز
مواظب، مراقب، بیدار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تاس باز
تصویر تاس باز
نرد باز، بازیگری که با تاس نمایش دهد حقه باز
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قاب باز
تصویر قاب باز
کسی که قاب بازی کند، بجول باز
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از جامه باف
تصویر جامه باف
بافندۀ جامه، پارچه باف، نساج، جولاهه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از جای باش
تصویر جای باش
جای اقامت، محل اقامت، خانه، سرا، منزل
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پاک باز
تصویر پاک باز
پاک باخته، کسی که در قمار تمام دارایی خود را ببازد، کنایه از کسی که با نظر پاک به معشوق خود می نگرد، عاشق صادق، شخص وارسته، زاهد و تارک دنیا، برای مثال تمنی کند عارف پاک باز / به دریوزه از خویشتن ترک آز (سعدی۱ - ۵۶)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از طاق باز
تصویر طاق باز
ستان بر پشت. یا طاق باز خفتن (خوابیدن)، بر قفا خفتن ستان خوابیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از علم باز
تصویر علم باز
کسی که علم را در تکایا بر پیشانی و زنخ و دندان نگاه می داشت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قاب باز
تصویر قاب باز
بجولباز، منگی آنکه با قاب بازی کند، قمار باز
فرهنگ لغت هوشیار
آنچه که نه کاملا باز و نه کاملا بسته باشد، یا چشم نیمباز. چشم نیم خفته و نیم گشاد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پای باز
تصویر پای باز
رقاص
فرهنگ فارسی معین
تصویری از جای باش
تصویر جای باش
محل اقامت، خانه، سرا، منزل
فرهنگ فارسی معین
تصویری از جان بوز
تصویر جان بوز
خانه و حفاظ
فرهنگ فارسی معین
تصویری از جان بازی
تصویر جان بازی
فداکاری، دلیری، شجاعت
فرهنگ فارسی معین
تصویری از طاق باز
تصویر طاق باز
ستان بر پشت
فرهنگ فارسی معین
نوعی پرندۀ شکاری از تیرۀ باز با منقار و چنگال های قوی و پرهای زرد، خرمایی یا سفید که آن را برای شکار کردن پرندگان تربیت می کنند، باز سفید و بزرگ
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از طاق باز
تصویر طاق باز
به پشت خوابیده
طاق باز افتادن: بر پشت خوابیدن، برپشت روی زمین دراز کشیدن، طاق باز خوابیدن
طاق باز خفتن: بر پشت خوابیدن، برپشت روی زمین دراز کشیدن، طاق باز خوابیدن
طاق باز خوابیدن: بر پشت خوابیدن، برپشت روی زمین دراز کشیدن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از جره باز
تصویر جره باز
باز نر تیزپرواز، برای مثال بر اوج فلک چون پرد جره باز / که در شهپرش بسته ای سنگ آز؟ (سعدی۱ - ۱۴۵)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از جان بوز
تصویر جان بوز
جان پناه، پناهگاه، غار یا حفره ای در کوه و بیابان که از سرما به آن پناه ببرند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از طاس باز
تصویر طاس باز
بازی کننده با طاس، آنکه با طاس قمار می کند، کنایه از حقه باز، شعبده باز
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از جانباز
تصویر جانباز
کسی که با جان خود بازی می کند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جانباز
تصویر جانباز
در دورۀ جمهوری اسلامی، کسی که در جنگ میان ایران و عراق، معلول شده است، کسی که جان خود را به خطر اندازد، ازجان گذشته، دلیر، بی باک، بندباز
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از امباز
تصویر امباز
شریک، رفیق، همتا مثل، محبوب معشوق
فرهنگ لغت هوشیار